بخش دوم جهالت در ایران
یکی از عومل قدرتمند در عقب ماندگی ایرانیان و عدم بهره از تمام توانایی خود و تسلط بیگانگان بر انها جهالت است این عامل هنوز هم در بین برخی از مردم ایران وجود دارد
جهالت در تاریخ ایران همواره با شکل های مختلف ظهور کرد و تمام سرمایه های زمانی-طبیعی و انسانی این خاک را در خود بلعید ما در این پست قصد داریم به تاثیر دونوع از انواع جهالت بر عقب ماندگی ایرانیان بپردازیم
1-جهالت مقدس
----------------------------
بدون شک خطرناک ترین جهالت از نوع مقدس ان است.
با ورود اسلام به ایران و احداث نظامیه ها و دارلفنون ها به تقلید از جندی شاپور ساسانی بودیم که مجال استعداد نمایی ایرانیان را در عرصه علم و پیشرفت جهان هستیم و اختراعات عجیب و غریب دنیای امروز را به خود مدیون کردند. اگر چه این کشفیات و اختراعات بعدها توسط دانشمندان غربی چون گالیله نیوتن ارشمدس شناسایی و مطالعه و تکمیل شد و با نام انها به جهان امروز شناسانده شد.
متاسفانه پس از ظهور اسلام همزمان با پیشرفت های علمی ایرانیان انواع مختلفی از کج فهمی از اعتقادات دینی به وجود امد که بسیار بسیار ویرانگر و خطرناک بود
یکی از این کج فهمی های دینی صوفی گری بود
هفتاد سال آوارگی و بیابانگردی و زهد و گریه و گرسنگی و ترک تمام لذت های هر چند حلال از خصوصیات یک عارف صوفی مثلا خداجو بود در زیر به چند مورد از صوفیان و عملکر احمقانه آنان می پردازیم
-عطا سلمی یک از صوفیان مشهور چهل سال خنده به لب نیاورد تا به غفلت مبتلا نشود و جاهل تر از ان که حدود چهل تن از تابعان او که مدت چهل سال هیچ شب نخفتند و با وضوی نماز شام نماز بامداد را هم میخواندند و همه شب در عبادت و گریه زاری مشغول بودند و روزها به جای کار کردن تمام ان را میخفتند!!!
-ابو عمر زجاجی یکی از صوفیان معروف تمام بستگان خود را به حال خود رها کرد و 30 سال از عمر خود را در کنار مسجدالحرام گذرانید و برای دفع حاجت حدود یک فرسخ یعنی بیش از 6 کیلومتر از مسجد الحرام دور میشد .
-ابراهیم خواص چون به بیابان در می امد جز کوره اب چیزی بر نمیداشت ان هم برای وضو نه برای تشنگی.او تشنگی را سخت تحمل میکرد؟؟؟!!!!! و اب را به مصرف وضو میرسانید تا اینکه از تشنگی به حالت نیمه جان در می امد
صوفیان با افکارات این چنین احمقانه در پی جستجوی خدا به دام ابلیس تباهی گرفتار میشدند و در رنج و سختی غیر ضروری جان به جان افرین تسلیم و به زندگی بی فایده خود بدون بهر گیری از استعداد های خود پایان میدادند.
متاسفانه جهالت و کج فهمی دینی به صوفیان ختم نشد و اختلاف نظر بر سر برخی مسایل سبب ظهور فرقه ها و در پی ان عقب افتادگی و برادر کشی های فراوان در بین مسلمانان شد و ایرانیانی که همیشه کاسه داغتر از اش بودند
در این اختلافات فرقه ها اسیب های فراوانی به هم رساندند که در در زیر به برخی از این فرقه ها و اعتقادات احمقانه انها می پردازیم
فرقه میمونیه: پیروان این فرقه ازدواج با محارم را حلال میدانند.احتمالا بن عمران چدید اورنده این فرقه عاشق یکی از محارم خود شده بود و احکام دینی را به نفع خود تغییر داد.
فرقه معلومیه: پیروان این فرقه معتقد بودند که فقط خدا را با نام هایش شناختن برای ورود به بهشت کافیست و هر کس خداوند را با همه نامهایش نشناسد نادان به حق پروردگار است و کافر و مستحق مرگ میباشد
فرقه مجهولیه:اینان معتقد بودند که هر کس خداوند را با بعضی از نامهایش بشناسد کافیست و کافر نمى باشد و از دید این فرقه ریختن خون معلومیه واجب است؟؟؟!!!
فرقه اخنسیه: این فرقه
معتقد بود که ازدواج زن مسلمان با مرد کافر جایز است دلیل اورده اند که
چون ازدواج زن کافر با مرد مسلمان جایز مى باشد، عکس آن نیز جایز است.کاملا واضح است که خود اخنس پدید اورنده این فرقه عاشق یک دختر غیر مسلمان شده بود.
فرقه ارزقیه:پیروان این فرقه مخالفان خود را کافر و مشرک مى دانستند. آنان
برادران خارجى خود را که به آنان نمى پیوستند، مشرک مى خواندند. افرادى که به
این فرقه مى پیوستند، در ابتداى ورود به سختى آزمایش مى شدند. آنان باید
اسیرى را گردن مى زند!!! اگر چنین مى کردند، پذیرفته شده و قبول بودند، در
غیر این صورت وى را منافق و مشرک مى خواندند، و به قتل مى رساندند. خوارج
ازارقه قتل زنان و کودکان مخالفین خود را جایز واجب مى دانستند.
خوارج
ازارقه دشمنان خود را در جهنم ، جاوید مى دانستند.گروه خوارج عمان و یمامه
نیز با آنان هم آهنگ شده و گروهى در حدود ۲۰ هزار نفر گردیدند و به طرف
خوزستان رفته ، بر اهواز و فارس و کرمان دست یافتند و مالیات آن سامان را
در اختیار خود گرفتند و سرنوشت دردناکی را برای مردم ان سامان رقم زدند.
شمراخیه:این فرقه عقیده داشتند هر کس در او محبت استوار باشد، در همه کارها آزاد است اگر چه نماز نخواند و روزه نگیرد و کبیره مرتکب شود. زنان چون گلها هستند که بوئیدنشان آزاد است لذا نکاح معنى ندارد .
صفریه:از دید این فرقه مرتکبان گناه کبیره و صغیره را مشرک و کشتن زنان و کودکان مخالف خود را جایز مى دانستند .درباره این فرقه میگویند که در عداوت با على بن ابیطالب افراطى بودند و در مدح عبدالرحمن بن ملجم قاتل او شعر سروده اند؟!
این فرقه ها تنها بخشی فرقه های بی شمار و جاهلی بود که از جهالتو به بازی گرفته شدن مردم مسلمان ان هم با نام خداوند بزرگ به مقاصد شوم خوذ میرسیدند و سراسر جهان اسلام بخصوص ایران را با خون برادران هم نژاد خود رنگین کرده بودند اختلافات مذهب ها و فرقه ها تا انجا پیش رفت که هر فرقه یا مذهب خود را به حق و دیگر فرقه هارا شوم و نجس و دوزخی میدانست.
متاسفانه آثار جهالت مقدس هنوز هم بر پیکره ایران امروز سایه انداخته است بطوری که جاهلان بدون هیچ گونه سخن با حدیثی از پیشوایان دینی خود مرتکب اعمال عجیب و غریب ی میشوند و مانعی بزرگ برای تجلی افکار مدرن هستند به تصاویر زیر دقت کنید اگر چه عاملین این نوع جهالت نیت بدی ندارند اما انجام این نوع اعمال سبب خدشه دار شدن عزت ایران و ایرانی در بین سایر مسلمانان و مردم جهان میشود
2-جهالت در خرافه گرایی
--------------------------------------
خرافات به معنای اعتقادات بیاساس که باعقل و منطق و واقعیت سازگاری نداشته باشد و خرافهگرایی به معنای پیروی از عقاید باطل و بیاساس که با درجه فرهنگ و دانش جامعهای که منسوب بدان است، هیچگونه تناسبی نداشته باشد.جهالت از نوع خرافه گرایی از دوران باستان به صورت کمرنگ وجود داشته است اما پس از تسلط مغولان بر ایران آتش خرافات در ایران افزوده شد و اوج شدت این خرافات پس از سقوط صفویه بوده است یعنی زمانی که اروپا با سرعت بسیار زیاد در حال پیشرفت و صنعتی شدن بود
گرایش به خرافه در ایران عصر قاجار:خرافات در ادوار مختلف تاریخ ایران با علومی چون نجوم، طالع
بینی و اخترشناسی درآمیخته بود، اما در دوره مورد بحث،
خرافات با بهره جستن از برخی اصول و مبانی دینی و اسلامی راه نفوذ به مذهب و
اذهان ایرانیان مسلمان را یافت و دعانویسی، تعویضنویسی، جادو و جنبل و
... در عمق اذهان مردم این دوره نفوذ پیدا کرد و از جنبه های مختلف در نظیر زندگی زناشویی و خانوادگی، روابط با اقوام و خویشان، معیشت و اقتصاد و حتی
پزشکی و درمان، همه و همه در چنبره عقاید خرافی قرارگرفته بودند و همانطور
که قبلاً اشاره شد، درآمیختگی این عقاید خرافی با عقاید دینی و مذهبی،
بستر مناسبتری برای پذیرش آنها فراهم کرده بود.
انواع مختلف
طلسمها و تعویذها از سنگهای قیمتی گرفته تا اجزای گیاهان، اعضا و
اندامهای حیوانات و حتی انسان، الواح و تندیسهایی از فلز، خمیر، پوست، مو
و پارچه را شامل میشد و کاربردهای گوناگونی داشت که توسط رمالها و
دعانویسها تجویز میگردید. مردم نیز با اعتقاد راسخی که به خرافات داشتند،
از این طلسمها و تعویذها برای حل مشکلات زندگی خود استفاده میکردند و
حتی گاه بهای گزافی بابت آن میپرداختند. گاهی اوقات برخی از طلسم های خوراکی با سرگین گاو یا گوسفند ساخته میشد!!!
جیمز موریه در کتاب سرگذشت
حاجیبابای اصفهانی دراینباره از قول درویشی که چندی همسفر حاجیبابا
شده مینویسد:
-اگر دم خرگوش را در زیر بالین کودک نهی، خواب آورد...
-چشم و استخوان کعب گرگ اگر به بازوی طفلی بندد، جرأت بخشد.
-اگر روغن گرگ به لباس زنی مالند، شوهر از او دلسیر شود.
-جگر گرگ دافع نازایی زن است.
-ناخن هدهد زبانبندی و چشم خفاش خواببندی را شاید....
-با اعضا و اجزای میمون ادویهای چند بسازیم، به بهای طلا به اندرونیان شاه توانیم فروخت...
-جگر میمون اکسیر محبت است.
-پوست بینی او پادزهریست تریاق همه سموم، خاکسترش!! را هرکه ببلعد... در تقلید و تردستی و چابکی و حیله و زیرکی، مانند او شود
بدیهی بود که با این پذیرش گسترده عقاید
خرافی در جامعه آن روز، رمالی و دعانویسی شغل پررونق و پردرآمدی محسوب
میشد و رمالان و دعانویسان مورد اقبال عامه مردم قرار میگرفتند.
دراویش
نیز در کار رمالی و دعانویسی مورد اقبال عامه مردم بودند؛ بهطوریکه این
اقبال و توجه از دید خارجیان نیز به دور نمانده و برخی از آنها مانند
لایارد در نوشتههای خود به شهرت و توجه مردم به دراویش اشارهکردهاند:دراویش دعانویس در میان مردم از نفوذ و احترام ویژهای برخوردارند.زنانی که طالب فرزند پسر هستند و دختران دمبخت و نیز پیرمردانی که در پی
ازدواج با زنان جوان هستند و حتی مردانی که میخواهند از خطرات و آسیبها
در امان باشند، به درویشها مراجعه میکنند و آنها برایشان دعا و تعویذ
مینویسند.آنها حتی به اندرونی اعیان و بزرگان نیز راه دارند
خرافات در حرمسرای شاهان قاجار
دامنه
اعتقاد به خرافات محدود به مردم عادی جامعه قاجار نبود، بلکه درباریان و
حکومتنشینان و در رأس آنها شخص شاه نیز اغلب انسانهایی خرافی بودند؛
چنانچه برخی از منابع تاریخی به خرافه گرایی ناصرالدینشاه و مظفر
الدینشاه اشارهکردهاند، اما نکته قابلتوجه این است که القای خرافات و
جادو و جنبل دامن زنان دربار را بیش از مردان گرفته بود و خرافات در بین
زنان درباری و بهخصوص زنان حرمسرا رواج بیشتری داشت. این مسئله بیش از
همه خود را در حسادت زنان شاه به سوگلیها و فرزندان آنها نشان میداد و
نقش مهمی در ناپدید شدن و یا مرگ فرزندان شاه داشت.
بهعنوان نمونه
دکتر تولوزان در گزارشی راجع به مرگ یکی از شاهزادههای موردعلاقه
ناصرالدینشاه به نام ملک قاسم میرزا محرمانه به وی اشاره میکند که طفل
بیگناه براثر داروهای سمی و آلوده که توسط دعانویسها تجویزشده مسمومیت
شدید پیداکرده و از دنیا رفته است. سیل نامهها و هدایای بیشمار که طی چند
روز بعد از این واقعه از اندرونی شاه به خانه رمالان و فالگیران و
دعانویسها سرازیر شد، مدعای دکتر تولوزان را تأیید میکرد؛ این هدایا از
طرف زنانی بود که با کمک جادوگران و رمالان، ملک قاسم میرزا را نابود کرده
بودند.
خسرو معتضد نیز دراینباره مینویسد:در حرمسرای
همایونی بساط تفأل، طالعبینی، جامزدن، سرکتاب بازکردن، فال نخود و
اسطرلاب نگاهکردن، سخت رونق دارد. خرافات سر زنان را گرم میکند. مادر شاه
خود یک جادوگر تراز اول است. زنان شاه برای جلبنظر شوهر عالیقدر خود به
دعا و دوا و باطلالسحر مهره مار و مهرگیاه متوسل میشوند.
هنوز هم رمالی و طلسم ها برای جلب نظر یک فرد -برای بیشتر شدن محصول-برای جلوگیری از چشم زدن مردم-برای جلب نظر همسر در بین برخی از مردم نا اگاه ایران رواج دارد
با مطالعه مردم ایران دوران قاجار این سوال در ذهن ما ایجاد میشود که چه بر سر وارثان اریایی تبار ایران باستان آمد؟
آیا این همان مردمان اریایی نژاد حماسه افرین باستانند. بدون شک کشته شدن افراد لایق و خدمت گذاری چون قائم مقام فراهانی و امیر کبیر و وابستگی مردم ایران به جهانخوارانی چون انگلیس و شوروی ریشه در همین جهل مردم ایران داشته است
جهالت از نوع مقدس ان سبب ایجاد فاصله بین اقوام مختلف و حتی برادر کشی بین آنان شد و مردم اگاه را در کام خود فرو گرفت و پس از سقوط صفویه با گسترش خرافه گرایی سبب ایست اقتصادی و فرهنگی ایرانیان نصبت به جوامع غربی شده است و درست زمانی که غرب در کشفیات و اختراعات روز به روز خود غوطه ور بود ایرانیان به دنبال کف بینی و طلسماتی که گمان میرفت سبب مهر ورزی و رونف اقتصادی انان میشود بودند. ما اثار این جهالت و تاثیر ان بر بودن ایران امروز در جایگاهی که اصلا در شان ان نیست هستیم